بغض گلویم را سخت می فشارد این است حاصل عشق
باران که می بارد می فهمم که تنها نیستم اسمان نیز دلش گرفته
زیر باران اشک ریختن حس عجیبی دارد اشک می ریزی
اما اشک هایت در پس اشک های اسمان پیدا نیست
باز هم دلم گرفته از پنجره به بیرون که می نگرم
تنها صحنه ای که مجبور به دیدنش هستم
تکه ای ازاسمان همیشه پایدار به همراه تک درختی است
که با ابهت تمام قد برافراشته و برگهایش رابه اغوش باد سپرده
زمزمه اواز پرنده ای به گوش می رسد گویا بامن حرف میزند
گویا دلتنگی مرا درک کرده
گویا از دلم خبر دارد
غمگین می خواند
اشک در چشمانم حلقه می بندد
من متعلق به اینجا نیستم من متعلق به ازادیم
به ساعت می نگرم انگار ساعت نیز لجش گرفته ،
خوابیده یا اینکه قصد ازار مرا دارد
کاش باران ببارد دلم بد جور ابری است
زمانی شعر می گفتم برای باران
ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران
آشنای غریب
موضوعات مرتبط: عاشقانه ، آشنای غریب ، ،
برچسبها:
باز به رسم گذشته دلم گرفته
با ز می خواهم بنویسم تا خالی گردد این دل
حال و هوای عجیبی دارد این دل
، نمی دانم دلگیر از کیست ،گرفته از چیست .
دلم می خواهد با صدای بلند گریه کنم
تا صدای هق هق گریه هایم دنیا را فرا گیرد
ولی باز این سکوت است که بر دلم ،بر چشمانم،بر زبانم حاکم می شود
باز سکوت می کنم .
سکوتی سنگینتر از فریادها،
مانده ام چرا کسی صدای فریاد سکوتم را نمی شنود
،چرا مرهمی نیست برای زخم ملتهب این دل .
دلم خون است از غم هجران ،از نبود باران،
خدایا مدت هاست که صدایت می زنم ،مرا دریاب
آشنای غریب
موضوعات مرتبط: عاشقانه ، آشنای غریب ، ،
برچسبها:
شکوه هایم را جز تو نزد که ببرم
سراپا غرق در گناهم ،
نگذار بیش از این در منجلاب گناه فرو روم ؛
خدایا ...
دستانم را می بینی که به سویت دراز است
دستانم را بگیر که محتاجم
پروردگارا ...
شب برایم سخت دلگیر و وحشتناک است
روز نیز حاصلش جز انتظار نیست
خدایا....
جز تو با چه کسی میتوان حرف زد و راحت گریست
سخت است زندگی در تنهایی در بی کران غربت
می دانم که نزدیکی
می دانم که هستی
ولی قدم برداشتن به سویت با این همه گناه و دوری سخت است
با چه رویی به سویت بیایم وقتی لیاقت هیچ چیز را ندارم
ارسال شده "آشنای غریب"
موضوعات مرتبط: عاشقانه ، آشنای غریب ، ،
برچسبها: